دیالکتیک جهان‌شمولی و نسبیت فرهنگی در اهداف توسعه پایدار

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکترای حقوق بین الملل دانشگاه شهید بهشتی

2 دانشیار حقوق بین الملل دانشگاه شهید بهشتی

چکیده

توسعه پایدار مفهومی است که به طور مداوم در حال تکامل و توسعه است. با اینکه عبارت توسعه پایدار دارای معانی و تعاریف متفاوتی است، اما محور غالب این تعاریف در «تعهد به برآوردن نیازهای حال و آینده‌ی مردم، به همراه شناخت ظرفیت محدود اکولوژیکی زمین» جمع گردیده و مورد پذیرش قرار گرفته است. در این مقاله، اهداف هفده‌گانه توسعه پایدار را به سه ابرهدف حقوق بشر بنیان، محیط زیست بنیان و ساختار بنیان مقوله‌بندی نموده و ابرهدف حقوق بشر بنیان را در پرتو دو رویکرد نسبی‌گرایی و جهان‌گرایی، مورد بررسی قرار داده‌ایم. ابرهدف حقوق بشر بنیان، مجموعه‌ای از اهدافی از دستورکار 2030 است که به صورت صریح یا ضمنی به موضوع حقوق بشر مرتبط است. غالب اهداف مندرج در این دستورکار به موضوع مهم حقوق بشر اشاره دارد. در راستای اجرای این اهداف باید به دو رویکرد نسبی‌گرایی و جهان‌گرایی که نقطه مقابل هم هستند توجه نماییم. تعامل و تقابل تز و آنتی تز این دو مفهوم، ایجادکننده دیالکتیکی مفهومی و سنتزی کاربردی خواهد بود.
این مقاله، با هدف کمک به تصمیم‌گیری و اجرای هرچه بهتر اهداف توسعه پایدار در ایران، به دنبال پاسخ به این سوال است که «آیا دستورکار 2030 به نسبی‌گرایی در اجرای ابرهدف حقوق بشر بنیان توجه داشته است؟». این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و بر اساس اسناد رسمی و معتبر کتابخانه‌ای و الکترونیکی ملی و بین‌المللی در بازه سال‌های 2015 تا کنون، به این نتیجه می‌رسد که رویکرد نسبی‌گرایانه، در بخش‌های مختلف دستورکار، حتی در موضوع پرچالش حقوق بشر و ابرهدف حقوق بشر بنیان نیز مورد توجه قرار گرفته است و دولت‌ها می‌توانند بر اساس آن، اهدافی که با رویکرد نسبی‌گرایانه تنظیم شده است را مبتنی بر شرایط و وضعیت ملی خود دنبال و اجرا نمایند. این رویکرد می‌تواند تاثیر بسیار زیادی بر عملکرد جمهوری اسلامی ایران در اجرای متناسب این اهداف بگذارد.

کلیدواژه‌ها